اشعار زیبا
 
 

 

به پرواز

شک کرده بودم

به هنگامی که شانه هایم

از توان سنگین بال

خمیده بود...

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:جملات زیبا,اشعار زیبا,شعرنو,شعرکوتاه,شعر, :: 1:40 :: توسط : پیمان فیضی

 

آه اگر آزادی سرودی می خواند

کوچک

همچون گلوگاه پرنده ای

هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند

سالیان بسیاری نمی بایست

دریافتی را

که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ...

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:جملات زیبا,اشعار زیبا,شعرنو,شعرکوتاه,شعر, :: 1:39 :: توسط : پیمان فیضی

 

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...

روزگار غریبی است نازنین...

آنکه بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد...

 

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:جملات زیبا,اشعار زیبا,شعرنو,شعرکوتاه,شعر, :: 1:20 :: توسط : پیمان فیضی

 

پريا

 

می زند باران به انگشت بلورین

ضرب

با وارون شده قایق

می کشد دریا غریو خشم

می کشد دریا غریو خشم

می خورد شب

بر تن

از توفان

به تسلیمی که دارد

مشت

می گزد بندر

با غمی انگشت.

تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.

ابر می گرید

باد می گردد…

پریا

یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می کردن پریا

مث ابرای باهار گریه می کردن پریا.

گیس شون قد کمون رنگ شبق

از کمون بلن ترک

از شبق مشکی ترک.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج شبگیر می اومد…

” – پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر بسه شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ “

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میکردن پریا

مث ابرای باهار گریه می کردن پریا

 

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:جملات زیبا,اشعار زیبا,شعرنو,شعرکوتاه,شعر, :: 1:19 :: توسط : پیمان فیضی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
لطفا نظر یادتون نره
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان